الله اکبر

ساخت وبلاگ
خرید اینترنتی کتاب جلال آباد برای رفتن به پای دلم افتاده و من برای ماندنش با زمین‌وزمان می‌جنگیدم. نگاهش دنبال گمشده‌ای دور صورتم می‌چرخید و از لحنش حسرت می‌چکید: «میشه دیگه نگی راضی نیستی؟» انگار حرفی روی سینه‌اش سنگینی می‌کرد که دلش آتش گرفت و خاکستر نفس‌های سوخته اش گوشم را پُر کرد: «می‌بینی چند ساله این سفرة روضه پهن شده؟ هر کی اومد روزی اش رو از این سفره گرفت و رفت... من داره سرم بی­ کلاه می­مونه. اگه الان از این سفره روزی نبرم دیگه هیچ‌وقت نمی­تونم؛ پس بذار برم!» مگر می­شد این حرف­ ها را از زبان عزیزترینم بشنوم و تا مغز استخوانم آتش نگیرد؟ انتشارات صریر  الله اکبر...ادامه مطلب
ما را در سایت الله اکبر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2fatemehvalinejadc بازدید : 4 تاريخ : شنبه 25 فروردين 1403 ساعت: 20:01

 جلال‌آباد؛ عاشقانه‌ای از خاطرات شهید محمدجلال ملک‌محمدی بین جمعیتی که وحشت‌زده از هر سو فرار می‌کردند، دنبال جلال می‌دویدم و هنوز نمی‌دانستم چه خبر شده است. اگر مرگ نزد حضرت زینب(س) نصیبم می‌شد و در این حرم شهید می‌شدم، منتهای خوشبختی بود؛ اما تهِ دلم حس تلخی بود که با خانواده خداحافظی نکرده‌ام و در همین حال خراب، دیدم گنبد حرم را با خمپاره کوبیده‌اند که نگاهم از نفس افتاد. گنبد در خاک‌ودود پنهان شده و صحن حرم از هیاهوی مردم وحشت‌زده، صحنه قیامت شده بود. از کودکی حتی نوشته‌ای که نام حضرت در آن بود، برای ما محترم بود و حالا می‌دیدم حرمت حرمش را چطور هتک کرده‌اند که تیغ غصه همه رگ‌های قلبم را از هم شکافت. الله اکبر...ادامه مطلب
ما را در سایت الله اکبر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2fatemehvalinejadc بازدید : 4 تاريخ : شنبه 25 فروردين 1403 ساعت: 20:01

روزهای آخر بهمن ٩٨ بود گرچه یک ماه از ماجرا گذشته بود اما نه فقط قلبم که حتی قلم هم بی‌خیال زخمی که خورده بودیم نمی‌شد و بی‌هوا بهانه نوشتن می‌گرفت.  درنهایت نوشتم... نوشتم و شد "تنها میان داعش"؛ حکایت عجیب شهر آمرلی عراق در حال و هوای یک قصه عاشقانه و پُر از دلهره...  تنها چند شب از پایان نگارش "تنها میان داعش" گذشته بود که "دمشق شهر عشق" را شروع کردم و چه حس غریبی در این قصه بود که انگار از دریای دل پُر درد سوریه آب می‌خورد... از آن سال داستان‌ها در شبکه‌های اجتماعی پخش می‌شد و به‌قدری استقبال از این دو اثر عاشقانه در بستر حوادث تاریخی زیاد شد که سرانجام تصمیم به چاپ هر دو کتاب گرفتم.  " دمشق شهر عشق" با همان نام منتشر شد و "تنها میان داعش" شد "عروس آمرلی"...  روز رونمایی این دو اثر چهار سال از آن ماجرا گذشته بود و قلم همچنان بی‌قرار نوشتن از دردهای نهفته در سینه شهید آن ماجراست...  شهید شب جمعه فرودگاه بغداد... شهید ١٣ دی ١٣٩٨ شهید سلیمانی عزیز شهید ابومهدی و شهدای همراه ماییم و نوای بی‌نوایی بسم‌الله اگر حریف مایی الله اکبر...ادامه مطلب
ما را در سایت الله اکبر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2fatemehvalinejadc بازدید : 9 تاريخ : يکشنبه 29 بهمن 1402 ساعت: 17:02

شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:

<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

الله اکبر...
ما را در سایت الله اکبر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2fatemehvalinejadc بازدید : 8 تاريخ : يکشنبه 29 بهمن 1402 ساعت: 17:02

به‌زودی منتشر می‌شود ... ️دمشق شهر عشق روایتی لبریز از عشق و دلهره در هوای دمشق ️داستان زنی که به اتهام جاسوسی برای ایران بارها در کمین دشمن گرفتار می شود و مردی که برای محافظت از این امانت جان به لب شده است... در هر قدم از این قصه خاطره حاج قاسم به یادگار مانده است

الله اکبر...
ما را در سایت الله اکبر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2fatemehvalinejadc بازدید : 33 تاريخ : يکشنبه 1 بهمن 1402 ساعت: 14:06

داستان دمشق شهر عشق تازه عروسی که گلوله خورده و هزاران کیلومتر دورتر از وطنش در غربتِ مسجدی رها شده، مبارزه‌ای که نمی‌دانستم کجای آن هستم و قدرتی که پرده را کنار زد و بی‌اجازه داخل شد. از دیدن صورت سیاهش در این بی‌کسی قلبم از جا کنده شد و او از خانه تا اینجا تعقیبم کرده بود تا کار مرا را یکسره کند که بالای سرم خیمه زد، با دستش دهانم را محکم گرفت تا جیغم در گلو گم شود و زیر گوشم خرناس کشید :«برای کی جاسوسی می‌کنی ایرانی؟»... به زودی منتشر می‌شود ... الله اکبر...ادامه مطلب
ما را در سایت الله اکبر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2fatemehvalinejadc بازدید : 36 تاريخ : يکشنبه 1 بهمن 1402 ساعت: 14:06

الله اکبر...ادامه مطلب
ما را در سایت الله اکبر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2fatemehvalinejadc بازدید : 31 تاريخ : يکشنبه 1 بهمن 1402 ساعت: 14:06

با عرض سلام و ادب خدمت همه مخاطبان عزیز

 

به زودی رمان های تنها میان داعش و دمشق شهر عشق با ویرایش جدید منتشر خواهد شد

الله اکبر...
ما را در سایت الله اکبر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2fatemehvalinejadc بازدید : 23 تاريخ : يکشنبه 24 دی 1402 ساعت: 17:13

آتش داعشی‌ها طوری روی شهر بود که حلیه از دیدار عباس ناامید شد و من از وصال حیدر! می‌دانستم سدّ #مدافعان شکسته و داعش به شهر هجوم آورده است، اما نمی‌دانستم داغ #شهادت عباس و ندیدن حیدر سخت‌تر است یا مصیبت #اسارت... ما زن‌ها همچنان گوشه آشپزخانه پنهان شده و دیگر کارمان از ترس گذشته بود که از وحشت اسارت به دست #داعشی‌ها همه تن و بدن‌مان می‌لرزید. اما #غیرت عمو اجازه تسلیم شدن نمی‌داد که به سمت کمد دیواری اتاق رفت، تمام رخت‌خواب‌ها را بیرون ریخت و با آخرین رمقی که به گلویش مانده بود، صدایمان کرد :«بیاید برید تو کمد!»  چهارچوب فلزی پنجره‌های خانه مدام از موج #انفجار می‌لرزید و ما مسیر آشپزخانه تا اتاق را دویدیم و پشت سر هم در کمد پنهان شدیم. آخرین نفر زن‌عمو داخل کمد شد و عمو با آرامشی ساختگی بهانه آورد :«اینجا ترکش‌های انفجار بهتون نمی‌خوره!»  اما من می‌دانستم این کمد آخرین #سنگر عمو برای پنهان کردن ما دخترها از چشم داعش است که نگاه نگران حیدر مقابل چشمانم جان گرفت و تپش‌های قلب #عاشقش را در قفسه سینه‌ام احساس کردم. الله اکبر...ادامه مطلب
ما را در سایت الله اکبر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2fatemehvalinejadc بازدید : 16 تاريخ : يکشنبه 24 دی 1402 ساعت: 17:13